تراوشات مغز پریود من

کاش بیداری و آرامش جمع می شدند

تراوشات مغز پریود من

کاش بیداری و آرامش جمع می شدند

برابری!!!

آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترمترند .

همه آدمها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرفدارترند .

همه آدمها با هم برابرند ، اما بچه ها واجبترند .

همه آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدمترند .

همه آدمها با هم برابرند ، اما سیاهها بدبختترند و سفیدها برترند...

البته تبعیضی در کارنیست .

در کل همه آدمها با هم برابرند ،

اما بعضیها برابرترند ....!!!

مداح و مداحی

مردم ایران در دهه 20 این تصنیف را از قول مداحان می خواندند: 

ای حوریان لب بون 

ا... بشه قربونتون 

من ذاکر پیغمبرم 

از شووراتون بهترم 

دستی کشم بر رون تون  

تنبون کنم از کو..تون 

جلد 10 کتاب کوچه شاملو صفحه 993 

مردم آن روزها چه خوب این قشر را می شناختند و مردم امروز... 

چرا ما روز به روز به جای پیشرفت خرتر میشویم و بینش و شعور خود را ذره ذره از دست می دهیم؟

هیشکی منو دوس ندارههههههه

امروز روز مهندسی بود 

هیچکس بهم نگفت مهندس روزت مبارک 

چرااااااااااااا

زن ایده ال(داستانک)

28 سالش شده بود دوروز پیش 28 سالش شده بود وتوی این همه سال چقدر گشته بود چقدر کتاب خوانده بود و چقدر لابه لای صفحات مقاله های روز و کتابهای تازه منتشر شده چقدر بین ساعت کلاس های دانشکده توی راهروهای خلوت و اداره های شلوغ این سو و آن سو گشته بود تا زن دلخواه زندگی اش را بیابد . چقدر گشته بود و نیافته بود تا اینکه صبح آن روز اتفاق افتاد . نه توی قطب علمی دانشگاه نه توی کتابخانه نه کلاس دانشکده نه همایش بزرگ داشت فلان بزرگ ونه هیچ جای مشابه دیگری. زن دلخواه زندگی اش آن روز صبح توی صف شیر یارانه ای اتفاق افتاد درحالیکه یک گوشه ی چادرش را به دندان گرفته بود و با بی نظمی وشلختگی خاصی توی سبد خریدهای آن روز به دنبال کیف پولش میگشت . یک کامل زن چهل ساله یا حتی خیلی بیشتر . یک آن چیزی توی دلش لرزید . نگاه کرد به زن که حالا یک اسکناس چروک 500 تومانی را گرفته دستش و هی گردنش را از صف کج می کند تا ببیند چقدر مانده است به نوبت او. باخودش گفت این است . خودش است . زنی که سالها به دنبالش بودم همین است .همین زن ساده ی شلخته . ایستاد گوشه ی پیاده رو طوری که بتواند تمام زوایای زن را خوب ببیند و چه لذتی می برد ازاین اندام ازهم دررفته که نشان سالها هم آغوشی را با خودش داشت. یک لحظه فکر کرد شاید شوهر داشته باشد حتما دارد نمی شود که همین طور رفت و از هر زنی خواستگاری کرد .توی همین فکرها بود که یک بچه ی 5 ساله با سروصورتی پفکی و انگشتی که توی دهان می مکید نزدیک شد به زن . زن نگرانیش را هل داد توی صورت پسرک و چیزی گفت که از آن فاصله معلوم نبود. باخودش گفت بچه دارد این زن یعنی میشود شوهر نداشته باشد ؟! معلوم است که میشود نمیشود که هرزنی که بچه دارد شوهرهم داشته باشد . درگیر خیالات خودش بود که زن پاکت شیررا گرفت وانداخت کنار خرید های دیگرش گوشه ی چادررا دوباره نشاند لابه لای دندانهایش دست پسرک را گرفت وبه راه افتاد. مرد جوان پسا پس زن می رفت و با هرقدم زن بیشتر بیتاب و شیفته اش میشد یک حس ناب داشت شبیه پیدا کردن زنی دلخواه بعداز سالها جستجو و جستجو ... زن پیچید توی کوچه و ایستاد مقابل یک درکهنه ی سبز رنگ . سبد را گذاشت روی زمین وباز شروع کرد به جستجوی کلید توی کیفش . چه حرکات کند بی اعتنایی . چه لذتی می برد از این زن که اینهمه ساده است و این همه آرام انگار شلوغی دنیا هیچ اثری بر کندی رفتاروآرامش نگاهش نداشته است. این زنی است که می توان توی آغوشش گم شد از ترافیک ودود و دغدغه . کاش شوهر نداشته باشد. وزن شوهر نداشت زن سه تا بچه داشت که به تساوی مادرشان بود واین به جذابیتش می افزود . زنی که مادر سه تا بچه باشد حتما باید آدم بزرگی باشد اما این چیزی نبود که مرد جوان به دنبالش بود او زنی نمی خواست که بزرگ باشد که مهندس باشد معلم باشد یا حتی خیاط . مرد زنی می خواست که زن باشد و این بیوه ی شلخته زنی بود به تمامی زن ... مرد جوان علی رغم شیون های پی درپی وبی امان مادرش یک روز به دیدن زن رفت و بلادرنگ از او خواست زنش بشود . و زن قبول کرد . زن فکر نمی کرد وبلد نبود از چیزی بترسید .یک شجاعت آمیخته به حماقت ویک نوع کودنی خاص توی وجودش مرد را دیوانه کرده بود .واین زن ، زن رویاهای مرد بود زنی که دستهایش بوی پیازرنده می داد و صورتش بوی بخار خورشت . چقدر از بوی کرم های نیوا و فلان وفلان خسته شده بود زن رویاهای مرد زنی بود که موهایش مش نداشته باشد ناخن هایش لاک نداشته باشد و بتواند هرنوع غذایی بپزد ویک عالم ترشی بیاندازد هرسال . زنی که وقتی به سینه های او دست می زند بوی شیر تازه بچید توی اتاق . زنی که وقتی با او میخوابد مطمئن باشد که حامله خواهد شد زنی که از خرید وسائل جلوگیری لپ هایش گل بیاندازد و وقتی مرد می خواهد اورا ببوسد کلی خجالت بکشد .واین زن با این رحم مستعد وبا این بچه های سالم وقوی نشان میداد که زنی است به تمامی زن و یک زن کاملا زن حتی اگر سالها شوهر داشته باشد بازهم بلد است چه طور خجالت بکشد...

سرگذشت اندوهبار دختری که به استالین دسته گل هدیه کرد

سرگذشت اندوهبار «گلیا»

او درآن روز می‌گفت: خوشبخت ترین دختر جهان است.
در آرشیو کرملین او با چهره‌ای پر از شعف درحال بوسیدن رفیق استالین است. درحالی که دسته گلی به او می‌دهد. نام او گلیا مارکیزوف است که درهفتم ژانویه 1936 هفت ساله بود.
ژوزف استالین حاکم مطلق اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. فردپرستی به اوج خود رسیده بود و اعدام رهبران بزرگ آن کشور از جمله کامنوف، زینویف، بوخارین و دیگران آغاز شده بود. گلیا دختر کوچک «آردان مارکیزوف» دبیر دوم حزب کمونیست یکی از جمهوری‌های شوروی به نام مغولستان بود.
 
به مناسبت داده‌های انقلاب در جمهوری‌های شوروی ماکیزوف و همسرش دومنیکا که دانشجوی پزشکی بود به کرملین دعوت شده بودند. گلیا حکایت می‌کند که او و پدر و مادرش به همراه هنرمندان و موسیقیدانان مغولستان در ضیافت کرملین حضور داشتند. در وسط نطق یک نفر از اهالی کلخوز، من سخت به هیجان آمدم و درحالی که دسته گلی پشت خود پنهان کرده بودم بلند شده و فریاد زدم: من می‌خواهم پدر استالین را ببینم.
استالین لبخندی زد و مرا فرا خواند و روی میز نشاند. وقتی دسته گل را به او دادم مرا بغل کرد و تبسمی ‌از خوشحالی بر لبان او نقش بست. جشن که پایان گرفت استالین دو هدیه به من داد ساعتی طلا در جعبه زیبای قرمز و یک گرامافون برقی. فردای آن روز عکس من و استالین در همه روزنامه‌های سراسر شوروی چاپ شد و زینت بخش همه مغازه‌ها شد. صدها هزار عکس من و استالین چاپ و در سراسر شوروی توزیع شد. به هر جا که می‌رفتم از خوشحالی فریاد می‌زدم این عکس من و پدر استالین است. دستگاه عظیم تبلیغاتی این عکس را نمایانگر توجه عمیق استالین به بهبود زندگی میلیونها کودک در شوروی می‌دانست.
یک سال بعد در پانزدهم دسامبر 1937 تصفیه حزبی شامل مغولستان شد. گلیا حکایت می‌کند که با خبر شد پدرش را بازداشت کرده‌اند و به سیبری تبعید کرده اند. دومنیکا مادرم به سازمان امنیت شوروی مراجعه کرد به او گفته شد: مارکیزوف  به ده سال تبعید در سیبری محکوم شده بدون آنکه بتوان با او مکاتبه کرد. پس از مدتی دریافتم که او به قتل رسیده.
 
مادرم مجددا به پلیس مخفی مراجعه و شکایت کرد که باید دریابد که گناه او چه بوده است. اما درسال 1940 دریافتم که مادرم را به یک تیمارستان فرستاده بودند و درآن جا او را سر بریده اند. مقامهای رسمی‌اعلام کردند که او خودکشی کرده است.
گلیا می‌افزاید: درسال 1996 آرشیوگ –ژ- ب( پلیس مخفی شوروی) را بررسی کردم تا به حقیقت پی ببرم. در یک پرونده هشتصد صفحه ای نامه‌یی دیدم از رییس پلیس مخفی ترکمنستان که با یک تبعیدی  چه باید بکنیم او هنوز عکس استالین و دخترش را نزد خود نگه داشته است و به آن مباهات می‌کند؟
 
پاسخ فوری آمد. «سر به نیستش کنید» گلیا در پایان حکایت غم انگیز خود می‌افزاید: وقتی به یاد می‌آورم که درسال 1953 به هنگام مرگ استالین من زار زار گریستم و هفده سال پیش در بغل او نشان محبت پدرانه استالین به کودکان شوروی بودم اما درواقع او قاتلی بود که کودکی مرا نابود کرد، تاثر همه وجودم را فرا  می‌گیرد.

وری نایس

دکتر یوزار گفت: من تصمیم دارم ساختار سازمان ملل را‏ عوض کنم.‏
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

دکتر یوزار ادامه داد: من تصمیم دارم مدیریت جهان را تغییر بدهم.‏
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

دکتر یوزار ادامه داد: اسرائیل را باید به سرزمین‌های آلاسکا منتقل کنیم.
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

دکتر یوزار ادامه داد: دنیا در حال تغییر است و آمریکا بزودی نابود می شود.‏
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

در همین موقع پیشخدمت ها پیش غذا آوردند و همه مشغول غذا خوردن شدند. دکتر یوزار ‏نگاهی به دوازده قاشق و چنگالی و کارد که جلویش گذاشته بودند کرد و در حالی که نمی ‏دانست با کدام چنگال و کارد و قاشق باید غذا را شروع کند، پرسید: شما چطور تشخیص می ‏دهید که باید الآن از کدام قاشق و چنگال استفاده کرد؟

گوردون بروان گفت: ما قبل از اینکه مسوول بشویم در کلاس های تشریفات دیپلماتیک شرکت ‏کردیم، در آنجا همه رفتارهای دیپلماتیک را به ما یاد دادند، از جمله نحوه غذا خوردن.‏
دکتر یوزار تعجب کرد و گفت: چه جالب! در آنجا در مورد مسائل اخلاقی هم چیزی به شما ‏یاد دادند؟

مرکل گفت: بله، در آنجا ادب دیپلماتیک را هم یاد می دهند. ‏
دکتر یوزار گفت: مثلا اگر کسی مزخرف بگوید، به شما یاد می دهند که باید چکار کنید؟

سارکوزی گفت: بله، وقتی کسی مزخرف می گوید، با آرامش و لبخند به او نگاه می کنیم و ‏می گوئیم: وری نایس، وری نایس

ما را چه شد

چه بر سر ما و سرزمین ما آمد که بهشت این نقطه عالم ، همانی که اعراب بدوی ستایشش می کردند و از باغ های سر سبزش و جوی های روان از بر درختانش سخن میگفتند ؟!

از که باید پرسید شرح بلایی را که بر این مرز پرگهر آمد ؟ کدام گهر... کدام بهشت...کدام رود؟ این مزخرفات توصیفی بس احمقانه است در تفتیدگی بهمن! دل خوش کردن به روزگاریست که ارزان از کف داده و مویه سر داده ایم.

سرزمین اهورایی که روزگاری هوس های عرب بیابانگرد را به طمع نشاند چگونه اینچنین تفتید و خشکید و سوخت و می سوزد؟ 

تاریخ ما را چه شد که بدر یوزگی کفی نان و حفظ جان، عروسکانی شدیم زشت بدقواره به بازی در آمده برای عافیت ننگ نکبت بدویانی ملخ خوار!

ایوان مداین را ویرانه کردیم سیاه چادر عرب بر پا کنیم، تخت جمشید را سوزاندیم خاک تیره روزی از خاک بنا کنیم چون قارچ بد قواره دسته در بر!

مزایای مهپاره ی امید

ماهواره امید به فضا پرتاب شد و بنظر می رسد ماموریت غیر ممکن را ممکن ساخت. از وزیر مخابرات و همه زحمتکشان این علوم ارزشمتد کمال سپاس را داریم که بالاخره بعد از سالها سیطره ماهواره ها بر فضای ایران ، با ارسال امید به فضا بزودی کانال های خطر آفرین بطور کامل از فضای میهن پاک می گردد.

البته ناگفته نماند در همین حد آزمایشی هم امید خوب توانسته کانال های مسئله دار را پارازیت انداخته و در ساعات پیک پر بیننده بی اثر نماید. کانال های بی هویت قربانیان حضور امید هستند.

بدون شک هر اقدامی که ارتباط مردم را با بیرون از مملکت قطع کند و آنها را مجاب به نشستن پای سیمای محبوب نماید از تایید ما مردم ایران برخوردار است و جای شک باقی نمی ماند همین برنامه های بشدت عالی سیمای کشور از سرمان هم زیاد است.

انتظار میرفت بالاخره دست روی دست نمی ماند و فکری بکر به سرانجام خواهد رسید. جالب اینکه بسرعت به این مهم نایل و مقدمات پرتاب امید فراهم شد و این چیزی نیست جز نبوغ جوانان دانشمند مان!

بدینوسیله از مسئولین محترم دولت انقلاب نهم میخواهیم هر چه سریعتر نسبت به زدودن آثار مخرب بیگانه بطور کامل همت گمارده و شر آنها را از سر مردم عزیز کم گردانند.

اینترنت بعنوان یکی از خطرناک ترین پدیده های تکنولوژی امروز جهان با وجود فیلترینگ کماکان خطر ساز است و با انواع فیلتر شکن ها قابل دسترسیت. این ابزار خائنین را هم بطور کل از میان برداند و برای همیشه کور نمایند تا وقت مفید ما ایرانیان برای آن صرف نشود.

سینما که همواره تحت کنترل و مدیریت صحیح مسئولان بوده اما بازهم گاه گداری آثار مخرب بیگانه پسند از آن درز میکند اساسا برای کشور ما ارزش و ضرورتی ندارد.آن را هم برای همیشه تعطیل نمایند.

مطبوعات بلای جان جامعه ما با آن قلم های مسموم را نمیتوان با تسامح و تساهل تحمل کرد. بهتر است در همه روزنامه های بد و خوب را گل بگیرند زیرا سگ زرد برادر شغال است.

دانشگاه ها هم لانه فساد است و گناهش بشتر از ثوابش است آن را هم بدون هیچ بهانه ای میتوان تعطیل نمود برای همیشه.امروزه آنقدر تحصیل کرده مدرک دار داریم که تا سی سال دیگر نیازی به دانشگاه نیست.

رادیو هم اساسا برای ما کار مفیدی نمی کند بهتر است قطع شود.

از همه مهمتر برق است. اگر دولت خدمتگذار برق سراسری کشور را قطع کرده ونیروگاه ها را تعطیل کند خود بخود همه افساد عالم برطرف خواهد شد.

دست آخر باید از مضرات مویایل هم نام ببرم که مردم ما را اسیر خود کرده و همه روزه جوانان ما را بخود مشغول داشته است. این را هم از قلم نیندازند و شرش را کم نمایند. موبایل به چی درد مردم میخورد؟

آیا خاورمیانه اصلاح میشود؟

در پاکستان به تجمع مردم در مسجدی حمله شده و سی انسان در حال عزا داری به قتل رسیدند. زایرین اربعین در کربلا مورد حمله قرار گرفته و تعدادی از آنان بوسیله انفجار بمب انتحاری کشته شدند. حماس بعضی از اهالی غزه را بدلیل عدم همکاری یا خبر رسانی برای نیروهای اسراییلی تحت فشار و شکنحه قرار می دهد. آتش بس بین حماس و اسراییل شکننده است و دایم نقض میگردد. هواپیمای بدون خلبان آمریکا نقاط شمال غرب پاکستان را که گمان میرود محل اختفای القاعده است بمباران کرد. اینها تعداد کمی از اخبار روزانه منطقه ای از عالم بنام خاور میانه است.منطقه ای که در قاره آسیا واقع و یک میلیارد جمعیت را در خود جای داده است. از شمال به ماورالنهر و از جنوب به اقیانوس هند ، از غرب به مدیترانه و از شرق به هیمالیا متصل است. نود و هشت درصد جمعیت آن مسلمان و دو درصد شامل بیست و شش دین مختلف از جمله یهود می باشد.

آنچه گفته می شود همه یکصدو بیست و چهار هزار پیامبر مبعوث شده از سوی خداوند برای زمینیان، فقط به این منطقه عالم یعنی خاورمیانه فرستاده شده اند. یعنی احتمالا بقیه جهان خاکی نیاز به پیامبر نداشته اند و مردم خاورمیانه همه ظرفیت ارسال نبی از سوی خداوند را بخود اختصاص داده اند.

اگر جمعیت شش میلیاردی جهان امروز را به عدد پیامبران مرسل بخش کنیم به ازای هر چهل و هشت هزار نفر یک پیامبر برای آنان مبعوث شده در حالیکه این تعداد پیامبر را اگر بر عدد یک میلیارد جمعیت خاورمیانه تقسیم کنیم می شود هر هشت هزار نفر یک پیامبر !

این مردم خاورمیانه که خداوند هم در اصلاح آنان همه همت خود را بکار بسته و یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر برای هدایت آنها روانه کرده چطور مردمی هستند؟

از جمعیت یک میلیاردی خاورمیانه بطور متوسط فقط یازده در صد باسوادند و کمی بیشتر از شش درصد آنها دارای تحصیلات آکادمیک هستند. ثروت سرزمین های خاورمیانه شامل منابع عظیم نفت و گاز و معادن غنی بوده که خود این مردم تنها بیست و سه و سه دهم درصد آنرا میتوانند استخراج کنند. کشاورزی در این سرزمینها به شکل عموما سنتی بوده و هرزآبی در سرتاسر این منطقه نسبتا کم آب جهان معمول است. رشد صنعتی خاورمیانه شامل بیست و هفت کشور تنها دو  و دو دهم درصد از کل جهان است. البته با دارا بودن منابع غنی ثروت های زیر زمینی کماکان خاور میانه بعنوان ثروتمند ترین سرزمین قاره ای جهان شناخته می شود.

با تمام این احوال امروز این منطقه عالم از چنان پتانسیل بزرگ بحران برخوردار است که ده ها خبرگزاری رسمی و هزاران کارمند خبرساز عالم را بخود اختصاص داده است. ارزش سهام بورس های مهم جهان نیز همواره مترصد اخبار این سرزمین بوده و شاخص ها با اتفاقات خاورمیانه بحرکت در می آیند. خاورمیانه بازار مصرف بیش از بیست و نه درصد کل کالاهای ساخته شده جهان صنعتی غرب است و این رشد مصرف حتی در دوران رکود اقتصادی امروز دنیا همچنان مایه امیدواری کشورهای صادر کننده است.

خاورمیانه جاییست که خداوند از اصلاح و هدایت مردمش دست شسته ولی غرب و جهان صنعتی هنوز هم به آن امیدوار است.. نه برای اصلاح و هدایت که برای بحران !

حواشی پرتاب ماهواره امید

۱- ماهواره ایرانی امید از کشف یک امامزاده بین زحل و مریخ خبر داد 

۲- یک پیام دیگر ماهواره امید: جون مادرتون اینقدر مسخرم نکنید! 

3- سردار رادان: پس از قرار گرفتن امید در فضا، به ناهید و زهره تذکر داده شد حجاب خود را رعایت کنند! 

4- ماهواره ی بی جنبه ایرانی از سیاره زهره خواستگاری کرد   

5- بنا بر آخرین اخبار ماهواره امید در حال عبور از آسمان قزوین متوقف و مفقود گردید 

6- توسط ماهواره ی امید برای اولین بار پرچم ایران در سیاره ی مریخ برافاشته شد : به سیاره ی شهید پرور مریخ خوش آمدید. 

7- دکتر دستور داد: با ورود ماهواره امید به فضا، سیاره زهره باید چادر سرش کنه  

8- ماهواره امید به علت روبرو نشدن با نقشه رژیم صهیونستی از ادامه دور زدن زمین منصرف شد. درود بر این دلاور ایرانی

آخرین پیام یه دونه کارت شارژ 2000 تومنی ایرانسل بفرستید تا بازم پیام بدم